گوشه‌اي از زندگاني حضرت رضا«ع»

هشتمين پيشواي شيعيان ابوالحسن الرضا«ع» فرزند ارشد امام موسي کاظم«ع» روز يازدهم ذيقعده 148هـ.ق در مدينة طيبه متولد شده و در آخر صفر 203هـ.ق در سن 55 سالگي در سناباد واقع در توس خراسان، به دست مأمون خليفه عباسي مسموم گرديدند. دربارة نام مادر ايشان، مورخان اختلاف‌نظر دارند ولي آنچه صحيح‌تر به نظر مي‌رسد اين است که مي‌گويند حميده مصفي مادر امام کاظم«ع» داراي کنيزکي بود به نام تکتم که او را به نيکوترين وجه تربيت و مؤدب به آداب اسلامي ساخته و سپس اسمش را به نجمه خاتون تبديل و نديمه خويش گردانيده بود. حميده مصفي شبي حضرت رسول«ص» را به خواب ديد که به او فرمودند «اي حميده، نجمه را به پسرت موسي ببخش زيرا پسري از او به وجود آيد که بهترين اهل زمين باشد.» حميده نيز چنين کرد و در نتيجه علي بن موسي الرضا«ع» متولد شد و از اين پس نجمه خاتون را نيز «طاهره» ناميدند. دوران عمر حضرت رضا«ع» را مي‌توان به دو دورة متمايز تقسيم کرد: نخست دورة زندگي آن حضرت با پدر بزرگوارشان موسي بن جعفر«ع» که از 148 تا 183هـ.ق طول کشيد. در اين مدت حضرت در مدينه مي‌زيستند. دوم، دورة امامت ايشان يعني فاصلة سال‌هاي 203ـ183هـ.ق که 20 سال طول کشيد. در اين دوره حضرت رضا«ع» روزگار خويش را به نشر علم و فضيلت و طاعت و عبادات پروردگار مي‌گذرانيد و محضرشان مرکز تجمع فضلا و فقهاي بزرگ بود.

دوران بيست سالة امامت حضرت رضا«ع» به سه دوره تقسيم مي‌شود:

1 ـ ده سال نخست که با زمامداري هارون‌الرشيد مصادف بود.

2ـ پنج سال امامت آن حضرت که مصادف با حکومت مأمون مي‌باشد.

3ـ پنج سال پاياني كه به ايران دعوت شد و به اصرار مأمون ناگزير از قبول مقام ولايتعهدي گرديد. بعد از مرگ هارون بين فرزندان وي امين و مأمون، بر سر جانشيني اختلاف افتاد که سرانجام مأمون به کمک ايرانيان توانست بر امين پيروز گرديده وي را از پاي درآورده و زمامدار کشورهاي اسلامي گردد. مقارن همين ايام علويان عراق و حجاز سر به شورش نهادند، ايرانيان طرفدار آل علي بودند بنابراين مأمون براي جلب نظر ايرانيان و جلوگيري از انقلاب علويان، ناگزير تصميم گرفت حضرت رضا«ع» را که در تقوي و علم و دانش بر تمام علويان برتري داشت از مدينه به مرو دعوت كرده و وليعهد خويش گرداند. براي انجام اين کار رجاء بن ضحاک را همراه هيأتي براي دعوت از آن حضرت به مدينه فرستاد و توصيه کرد ايشان را با تجليل فراوان به مرو بياورند.

امام هجرت خود را آغاز کرد و براي اين که به مأمون و به ويژه به مردم بفهماند که از نقشة شوم خليفه آگاه شده، عليرغم تشرفيات بي‌سابقه‌اي که براي مسافرت ايشان از طرف مأمون اعمال شده بود، هيچ يک از افراد خانوادة خود حتي فرزند عزيزش جوادالائمه را همراه نياورد و با وي در مدينه وداع کرده و بعد از سفر به مکه معظمه از طريق عراق عازم خراسان گرديد. حضرت بعد از سفري طولاني، در نيشابور در محلة بلاش‌آباد به خانة فردي به نام پسنده وارد شدند و بنابر استدعاي اهالي اين شهر، حديث معروف سلسله الذهب را براي آنها املاء کرده، فرمودند: شنيدم از پدرم و از پدرش... تا سلسله سند را رسانيدند به اميرالمؤنين و رسول خدا و جبرئيل که خداوند سبحانه و تعالي مي‌فرمايد: «کَلِمَه لا اِلهَ الا الله حِصْني وَ مَن قالَ لا اِلهَ الا الله دَخَلَ في حِصْني وَ مَن دَخَلَ امِن مَن عَذابي» يعني کلمة لا اِلهَ اِلا الله حصار من است پس هر کس آن را بگويد در حصار من داخل مي‌شود و کسي که در حصار من داخل شد، از عذاب من ايمن خواهد بود. پس از آنکه حضرت به مرو رسيد مورد استقبال مأمون قرار گرفت. مأمون ابتدا پيشنهاد پذيرفتن خلافت را به حضور امام عرضه داشت ولي ايشان از آن امتناع ورزيد امّا به اصرار مأمون ناگزير مقام ولايتعهدي را پذيرفت و به مأمون گفت: به شرطي مي‌پذيرم که کسي را نصب نکرده و احدي را عزل ننمايم و از دور بر بساط خلافت نظر کنم. مأمون به اين شرايط راضي شد. سپس حضرت دست به سوي آسمان برداشت و گفت خداوندا! تو ميداني که من با اکراه اين مقام را قبول کردم، عهدي نيست جز عهد تو، ولايتي نيست مگر از جانب تو. پس توفيقي ده تا دين برقرار تو را بر پا دارم و سنت پيغمبر تو را زنده دارم، همانا تو نيکو مولايي و نيکو ياوري.

مدتي پس از رسميت يافتن ولايتعهدي امام رضا«ع» و آرام کردن علويان، بني‌عباس و گروه‌هاي مخالف ديگر به تدريج دست به اغتشاشاتي زدند. مأمون براي رضايت خاطر آنها که جمعيتي مفرض و مؤثر بودند تصميم گرفت حضرت رضا«ع» را با مکر و تزوير مسموم و مرکز خلافت را هم از مرو به بغداد منتقل نمايد تا اين انقلاب‌ها را آرام سازد. براي انجام اين امر و سرکشي به عراق و ساير بلاد اسلامي به اتفاق حضرت رضا«ع» و وزيرش فضل بن سهل عازم سفر شد كه در ميانة راه فضل را به خاطر سوءظن شديد به قتل رسانده و بعد از آن در شهر توس حضرت رضا«ع» را هم مسموم کرد و بدن مطهر ايشان را در مجاورت قبر پدرش هارون‌الرشيد واقع در بقعة هارونيه قرية سناباد مدفون ساخت.