تاریخچه مالیات اصناف درایران به دوره صفویه برمی گردد.  در دوره صفویه به علت رونق اقتصادی کشور و رشد شهرنشینی، بر شمار اصناف و میزان کار و کوشش آنها افزوده شد. در این دوره نیز اصناف زیر نظر دستگاه حکومت شهر از استقلال کامل بی بهره بودند. انجمنهای صنفی زیر نظر دستگاه حکومتی شهر بودند. داروغه از نظر انتظامی و امور جزائی، بازارها را تحت نظارت داشت. محتسب بر جزئیات فعالیتهای اصناف از لحاظ کیفیت کار و اوزان و مقایسات و تنظیم فهرست قیمتهای جاری نظارت می‌کرد و خلافکاران را به شدیدترین وجه کیفر می‌داد و کلانتر شهر نیز که به ظاهر باید از اصناف حمایت کند عملا مهمترین وظیفه اش سهمیه‌بندی مالیاتها بود و در واقع واسطه‌ای میان دستگاه مالیاتی و پیشه وران شهری بود. هر صنف متشکل از مجموعه استادان صنف بود که با کمک کارگران و شاگردان فعالیت می‌کردند . استادان هر صنف معمولا از میان خود یکی از افراد مورد اعتماد را که حداقل دو سوم استادان صنف به او رای تمایل می‌دادند نامزد ریش سفیدی یا کدخدائی صنف می‌کردند و ان را به شهادت نقیب الملک که سرپرستی کدخدایان اصناف و محلات و نیابت کلانتر شهر را داشت و آنگاه آن را برای صدور حکم و به کلانتر شهر معرفی می‌کردند.  میرزا رفیعا در دستورالملوک خود در این باره نوشته است : رضانامچه تعیین استادان اصناف و کدخدایان محلات که موافق دستور منوط به رضای چهار دانگ از هر صنف محله می‌باشد به اعتراف جماعت مزبور نقیب شهادت می‌نویسد و بعد از آن کلانتر تعلیقه می‌دهد .

میرزا رفیعا در شرح وظایف کلانتر اصفهان نیز چنین آورده است : کدخدایان محلات و استادان اصناف بر نصب او منصوب و به عزل او معزول می‌باشند و احدی را مدخلیتی نیست» انجمنهای صنفی از نظر دستگاه حکومت وسیله مناسبی بودند تا سازمان گردآوری مالیات و بیگاری بتواند با پیشه وران شهری به طور دسته جمعی روبرو شود و به آسانی وظیفه اش را انجام دهد. چنان که سلسله مراتب مذکور که از کلانتر آغاز و از طریق نقیب الملک و ریش سفیدان یا کدخدایان اصناف به استادان صنف منتهی می‌شد.

دربرخی از شهرها، همه اصناف را در یک سازمان واحد متشکل می‌داد. مانند اصناف شهر نخجوان در اواخر سده دوازدهم و اوایل سده سیزدهم هجری قمری، در این صورت همه اصناف یک رئیس داشتند. ولی هر صنفی مراسم و جشنهای خود را جداگانه اجرا می‌کرد. اوایل سده گذشته در شهرهای آذربایجان شمالی (قفقاز) ریاست اصناف شهر با یک نقیب یا اوستاباشی بود. شغل وی که رهبری روحانی اصناف را داشت انتخابی بود.

تعیین مالیات صنف و توزیع ان با نظر کدخدای صنف میان پیشه وران توزیع کالاها میان پیشه وران، تعیین قیمتها و تنظیم روابط هر صنف با اصناف همسایه بود. وظیفه اساسی ریش سفیدان نظارت بر آموزش استادن به شاگردان گرد آوری مالیاتها واسطه شدن میان بازرگانان و پیشه وران بود.  انجمن صنفی، در واقع مجموعه‌ای از استادن هر صنف بود که پرداخت کننده مالیات و عوراض بودند.

هر استاد می‌توانست به میل خود شاگردانی داشته باشد. سن ورود به شاگردی معمولا از ۱۲سالگی بود و ۱۰ سال طول می‌کشید تا شاگرد به مقام استادی برسد استادان امور حقوقی دریافت نمی‌کرد ولی به همراه غذا و لباس شاگردانه می‌گرفت و هنگام ارتقا به مقام استادی کمربند مخصوصی با تصویب کلانتر دریافت می‌کرد در مواردی نیز اصناف کارگر روزمزد استخدام می‌کردند برخی از پیشه وران کارگر روز مزد می‌گرفتند و برخی دیگر هم کارگر روزمزد و هم شاگرد داشتند.

به نظر کوزنتسوا اصناف در این دوره یک سازمان مالی و اداری بودند که در داخل نظام حکومتی قرار داشتند. در نتیجه وظایف اصلی انجمنهای صنفی از این قرار بود:  نخست وظیفه جمعی گردآوری مالیات. دوم وظیفه جمعی تثبیت قیمتها. سوم وظیفه قضائی (بدین معنی که دادگاه عالی صنفی مرکب بود از نقیب و ریش سفیدان صنف که به اختلافات جزئی اصناف رسیدگی می‌کردند. اصناف و پیشه وران معمولا به دادگاه مظالم و دادگاه شرع که برای آنان گران تمام می‌شد مراجعه نمی‌کردند و دادگاه صنفی را که مجانی بود ترجیح می‌دادند.)