محمد بن محمد بن حسن توسی ملقب به نصیرالدین که او را معلم ثالث نامیده اند، در سال 597 هجری در توس متولد شد. در کودکی قرآن و علم صرف و نحو و اشتقاق را آموخت. فقه و اصول و حدیث را از پدرش فراگرفت. در جوانی به نیشابور رفت و از محضر اساتید دانشمندی تحصیل علم کرد. در همان دوران بود که نیشابور آماج تاخت و تاز حملۀ مغول شد. از آن جا که آوازۀ علم و دانش خواجه به ناصرالدین، یکی از رهبران اسماعیلیه رسیده بود، او را نزد خود فراخواند و بسیار گرامی داشت. خواجه در مدت حضورش نزد ناصرالدین کتاب اخلاق ناصری خود را با اقتباس از «الطهاره» ابن مسکویه به اسم او تألیف کرد. پس از مدتی به درخواست علاءالدین امام اسماعیلی به الموت رفت. مغولان در زمان هلاکو قصد تسخیر الموت را گرفتند. رکن الدین خورشاه به توصیه خواجه نصیر تسلیم شد. هلاکو که از علم و دانش خواجه آگاه شد بسیار او را نواخت. خواجه در دستگاه مغولان چنان نفوذی یافت که هلاکو بدون مشورت با او اقدام به انجام کاری نمی کرد؛ و شخص دوم مملکتی بعد از خان مغول محسوب می شد. خواجه نصیر با دوراندیشی و علم پروری به جذب دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان از سراسر قلمرو مغول نمود و حیاتی نو در دانش روزگار خود بوجود آورد. خواجه نصیر با وجود این که خود شیعۀ جعفری بود، تعصب مذهبی با سایر فرق و مذاهب نداشت.

اختیار اوقاف در همۀ قلمرو به او واگذار شد و خواجه توانست از عایدات آن ها در راه تأسیس دانشگاه، کتابخانه، و رصدخانۀ مراغه استفاده کند. در آن جا دانشمندان بزرگ ایران و سایر ممالک مشرق زمین از جمله چین فعالیت می کردند. فعالیت های علمی دیگر خواجه شامل نگارش کتاب های متعددی مانند: شرح الاشارات، اوصاف الاشراف، قواعدالعقاید، الجواهر ... و از همه مهم تر تدوین زیج ایلخانی بود.                              

به طور کلی تأثیر حضور خواجه نصیرالدین توسی در دستگاه مغولان را می توان چنین برشمرد:

1.  گسترش تشیع که تا آن زمان شیعیان به خاطر مصلحت، تقیه می کردند.

2.  احیای اوقاف که موجب رونق اقتصادی شد.

3.  ایجاد عصری نو در دانش ریاضیات، نجوم، و سبکی نو در معماری و هنر.

4.  برعهده گرفتن سهمی عمده در حفظ فرهنگ کهن با گردآوری کتاب هاو روشنفکران عصر خود.

سرانجام خواجه نصیر در سال 672 هجری که به قصد گردآوری کتاب و وسائل نجومی به بغداد رفته بود در همان جا وفات یافت و بنا به وصیتش او را در جوار مرقد امام موسی کاظم(ع) دفن کردند.

 

   منابع:             

1. احوال و آثار نصیرالدین، محمدتقی مدرس رضوی

2. تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا

3. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی

4. جامع التواریخ، رشیدالدین فضل ا... همدانی.

5. جهانگشای جوینی، عطاملک جوینی.

6. خواجه نصیرالدین، مصطفی بادکوبه ای.

7. دین و دولت در ایران عهد مغول، شیرین بیانی.

8. سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین توسی، محمد مدرسی.

9. مسامرۀ الاخبار، عبدالکریم آق سرایی.

10. وصاف الحضره، فضل الله بن عبدالله شیرازی.