علاء الدین محمد(امام ماقبل آخر الموت)
وقتی جلال الدین حسن مشهور به نومسلمان در سال618 هجری درگذشت تنها پسرش علاءالدین محمد جانشین او شد و چون هنوز خردسال بود، وزیر پدرش نیاباً اداره امور را به دست گرفت. مادر علاءالدین یکی از چهار زنی بود که جلال الدین از میان دختران امرای گیلان به زنی گرفته بود. او خواهر کیکاووس، حاکم «کوتم»(کُهدُم) بود.
در مذهب نزاریان مرسوم بود امام در هر حالت پیری، کودکی، یا جوانی امام است و باید از او اطاعت کرد. بنابراین علاءالدین را به عنوان امام پذیرفته و از او اطاعت می کردند.
پنج شش سال از حکمرانی او گذشته بود که بدون اجازۀ پزشک فصد کرد(رگ زدن) و خون بسیاری از او رفت. کم خونی باعث ایجاد اختلالات مغزی در او شد. بنابراین اصولاً او را از امور حکومتی بی خبر می گذاشتند.
از نظر مذهبی او را ملحد می خوانند زیرا در رابطۀ با سنیان آزادی مذهبی قرارداده بود و حسن مازندرانی که از ندیمان او بود مذهب تسنن داشت. دوران او را از نظر فکری و سیاسی از دوره های پر فعالیت اسماعیلیه دانسته اند. اما از نظر علمی، علماء بسیاری گرد خود جمع کرده و اجازه خروج از الموت را به آن ها نمی داد. از جمله این دانشمندان خواجه نصیرالدین توسی بود.
علاءالدین زمانی که پسرش رکن الدین خردسال بود به همه اعلام کرد که امام و جانشین او می باشد. برای همین وقتی رکن الدین بزرگتر شده بود همه برای او احترام خاصی قائل بودند. این امر باعث شد علاءالدین به پسرش حسادت کند و او را از ولیعهدی خلع و پسر دیگرش را ولیعهد کرد. اما بزرگان نزاری گفتند که اعتبار با نص اول است و او نمی تواند رکن الدین را از ولیعهدی خلع کند. بدین ترتیب علاءالدین فقط توانست پسرش را تحت سلطۀ خود و در اتاقی محبوس کند.
علاءالدین همانند دوران کودکی گاهی به چراگاه رفته و گوسفندان را می چرانید. یک روز جسد او را در اتاقی از نی و چوب در کنار اسطیل، نزدیک چراگاه یافتند که تبری به گردنش اصابت کرده و در اثر آن مرده بود. رکن الدین سه روز بعد از قتل پدر به حکومت رسیده و تمام مضنونین به قتل پدرش را کشته و جسدشان را سوزاند. اما مدتی بعد معلوم شد که قاتل پدرش ندیم خاصه او حسن مازندرانی است. رکن الدین خورشاه یکی از نزدیکان خود را می فرستد تا روزی که حسن به چراگاه رفته بود او را با تبر بکشد. این در حالی بود که در واقع حسن مازندارنی به دستور خود رکن الدین خورشاه، که از سخت گیری های پدر خسته شده بود، اقدام به قتل علاءالدین می کند و رکن الدین کاملاً زیرکانه او را به جرم قتل پدر می کشد.
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۵ ساعت ۴:۴ ق.ظ توسط مهدیه برادران قاسمی
|